رادینرادین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

@@ پسرم رادینم @@

کتاب کوچک زندگی 1

پسر گلم نکته های کوچک زندگی کتابی که می تونه توی زندگیت نقش مهمی رو بازی کنه چون از نظر من همین نکته های کوچیکه که زندگی آدما رو میسازه و اگه این نکات و توی زندگی رعایت کنی ۹۰ درصد مشکلات رو پشت سر گذاشتی . باید بتونی روی هر کدوم از این جمله ها وقت بذاری و در بارشون خوب فکر کنی. اونوقت تاثیر شگفت انگیزش و تو زندگیت میبینی. میدونم که الان برات خیلی زود اما ممکنه برای من فرصت کافی نباشه برای همین میخواستم زودتر اینا رو بهت بگم تا توی دلم نمونه. الانم که دارم برات مینویسم داری تو اتاقت بازی میکنی و گهگای میای پیشم و منم بهت نخودی با کشمش میدم دوباره میری مشغول بازی میشی. الهی قربونت برم که تمام زندگیم تویی.    ...
31 فروردين 1390

کتاب کوچک زندگی 2

   روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش.  حداقل سالی یک بار طلوع آفتاب را تماشا کن برای فردایت برنامه ریزی کن.  از عبارت متشکرم زیاد استفاده کن.   نواختن یک آلت موسیقی را یاد بگیر.   زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.   برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر.    اجناسی که بچه ها می فروشند را بخر.   همیشه در حال آموختن باش.   آنچه میدانی به دیگران بیاموز.   روز تولدت یک درخت بکار.   دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر.   از مکانهای مخت...
31 فروردين 1390

رازهایی برای پسرم (عکس)

                           پسر عزیزم از وقتی نطفه ای شدی و در دلم جا گرفتی حس غریبانه و عجیبی   در من ایجاد شد که با هیچ چیزی در دنیا قابل مقایسه نیست . انگار تمام مشکلات من وبابا تموم شد و جرقهای از امید و برکت شکل گرفت که به حق همینطور بود. رادینم تو برای ما نوری بودی که از آسمونا فرستاده شدی.از اون موقع وجودت برای ما برکت شد انگاری خدا روشو به ما کرد و یه نیم نگاهی به ما انداخت.خونه شده بود پرشادی درونی و بیرونی. تو کم کم بزرگ میشدی ومن آرزوی سلامتی برات میکردم و بعد از اون دوست داشتم پس...
28 فروردين 1390

یک روز با رادین ( عکس)

رادینم دیروز با بابایی رفتیم بیرون شام خوردیم و تو طبق معمول یک جا نمی نشستی و در حال قدم زدن بودی و ماهی های آکواریوم رو تماشا میکردی چون تا حالا ماهی به این بزرگی ندیده بودی اما اونم تورو قانع نکرد و بازم مشغول شیطونی بودی و با بغل دستی هامون از پشت صندلی دالی میکردی و اونارو جذب خودت کرده بودی . خلاصه با کلی بازی شام خوردیم و سریع زدیم بیرون و رفتیم روبروی رستوران که یه پارک خیلی خوشکل بود و اونجا کمی قدم زدیم و تو دنبال آدمایی که رد میشدن میرفتی و کلی پیاده روی کردی اونقدر که خسته شدی و میگفتی با اشاره بغلم کنید.  عزیزم بودن با تو برای ما از همه چیز قشنگتر   رادین درحال تماشای پارک     رادین درحال ...
24 فروردين 1390

بزرگ مرد کوچک(عکس)

رادینم دیروز زن عمو الهام زنگ زد حالت رو بپرسه ما هم ازش خواستیم بیاد پیشمون آخه تنها بودیم وخیلی حوصلمون سر رفته بود زن عمو هم اومد و باهات کلی بازی کرد و مامانی هم یه عالمه لباس داشت برای شستن بعد از کلی بازی و شادی و خنده تو خسته شدی و خوابیدی ما هم تو رو گذاشتیم روی تخت مامانی و بابایی تا راحت و بدون سرو صدا بخوابی من و زن عمو توی هال نشسته بودیم بعد از ۱ ساعت دیدیم صدای پا میاد تا اومدیم نگاه کنیم دیدیم تو خودت تنهایی و براحتی از تخت اومدی پایین وداشتی میومدی سمت ما وقتی تو رو دیدیم یهو شوکه شدیم و دهانامون باز مونده بود آخه این اولین باری بود که روی تخت به تنهایی پایین میای وما متعجب ولی خوشحال شدیم که دیگه داری بزرگ میشی  گلممممم...
22 فروردين 1390

رادین شیطونه 2

امروز ظهر زنگ زدیم به زنعمو الهام گفتیم بیاد با رادین بازی کنه رادین وقتی چشمش به زنعمو افتاد کلی ذوق کرد و از چرت بیدار شد. خلاصه کلی با هم دالی بازی کردن و امروز رادین تونست ۵ قدم به تنهایی بر داره البته با تشویق زنعمو و مامانی . بعدش هم با هم ناهار خوردیم و مامانی به کارای عقب افتادش رسید. مرسی زنعمو الهام.  بعدشم هر کاری کردیم یه کم بخوابه نخوابید که نخوابید. تازه پستونکش هم انداخت پشت تخت با کلی زحمت درش اوردم . خلاصه از دست شیطونی های رادین مامان یش هیچ کاری نمی تونه بکنه.                    &...
21 فروردين 1390

درباره رادین

پسر ما خیلی شیطونه اما شیطونیش در حدی نیست که کسی رو ناراحت کنه میتونم بگم خیلی شیرینه و ادا هایی که در میاره همه رو شیفته خودش میکنه.یکی از کارایی که انجام میده دالی که توی عکس وبلاگش هم گذاشتم. براحتی از مبل بالا میره این ور مبل به اونور میره. خیلی پسر محتاطی مثلا وقتی از بلندی میخواد پایین بیاد حواسشو با دقت جمع میکنه که نیفته البته توی تمام موارد اینجوری. رادین پسر کنجکاوی و با دقت به اشیا اطرافش نگاه میکنه و دوست داره اونارو کشف کنه. اما وقتی یه چیزی براش تکراری شد اصلا طرفش نمی ره. یکی از کارایی که انجام میده و دوست نداریم اینه که هرچی رو زمین میبینه میذاره دهنش امیدوارم زودتر بزرگ بشه و این مرحله رو طی کنه. مشخصات ظاهری رادین: پوست...
21 فروردين 1390

شادی کودکانه

سلام رادینم. جمعه عروسی عمو پویان و خاله مهسا بود و تو هم مثل همیشه خوش تیپ شده بودی و دست به دست میچرخیدی. تازه کلی هم با هم رقصیدیم و تو هم دست میزدی و پاهاتو تکون میدادی و مامانی رو اصلا اذیت نکردی. راستی   خیلی ها تو رو هنوز ندیده بودن مثل خاله مامانی و عمه بابایی اما اونایی هم که تو رو دوست داشتن از همیشه بی تاب تر بودن که تو رو بغلت کنن   و کلی هم بوسه بارونت کردن. بعد از کلی رقصیدن موقع شام رسید و با هم شام خوردیم و بعد از شام هم کلی عکس گرفتیم و دیگه آخرای شب تو خسته شده بودی و تا رسیدن به خونه خوابیدی. رادینم میخواستم بگم که خوشی کودکانه ات رو با هیچ چیز در دنیا عوض نمی کنم. ایشاله همیشه سلامت و شاد باشی. بهترین د...
21 فروردين 1390

دست نوشته ها

  به نام خداوند دوستدار کودکان سلام من مامان رادین هستم و قصد دارم در این وبلاگ خاطرات رادین کوچولو که الان حدود یکسال و دو ماهشه رو بنویسم. هدفم از نوشتن این وبلاگ اینه که وقتی رادین بزرگ شد بتونه خاطرات دوران بچگیشو بخونه و بدونه که چه لحظات شیرینی داشته وبرای لحظات زندگیش ارزش قائل باشه و برای رسیدن به اهدافش تلاش کنه و بدونه که پدر ومادرش در مواقعی که کمک احتیاج داشته باشه در کنارش هستند.                                ...
21 فروردين 1390

اظطراب مادرانه

رادین چند ماه بعد از به دنیا اومدنش یه غده زیر بغلش دراورد و بعد از مدتی زیر گلوش دو غده مشابه رشد کرد امروز میخوام رادین و ببرم پیش دکترش برای غدد لنفاوی زیر گلوش و زیر بغلش که از روز اولش بزرگتر شده امیدوارم چیز مهمی نباشه چون دکترش گفته بود از واکسنهای بدو تولدشه که بین اکثر نوزادان شایعه و تا دو سالگی رفع میشه اما برای اطمینان بیشتر به دکتر گفتم یه چکاب کلی براش بنویسه تا خیالم از هر بابت راحت بشه. آخه به تعطیلات عید هم داریم نزدیک میشیم و دستمون از همه جا کوتاه میشه. به امید سلامتی                        ...
21 فروردين 1390